کاریکلماتور های جذاب
جغرافیای خونم برای تاریخ بشریت نقشه می کشد.
سیتا از هند می آید و به بورس می رود.
از اولش نویسنده بودید. آخرش معلوم می شود که از اول بوده اید.
غاز همسایه رو به آسمان دراز کشیده بود و زاغ سیاه همسایه را چوب می زد
امروز در فلسطین هیتلرپلو و خورشت حرمله طبخ می شود. وسیله ایاب و ذهاب موجود است.
کفتری را استخوان دادم کفتار شد.
همه تی شرت می پوشند و من اِم شرت.
بوی خدا که پیچید، بوی شیطان راهش را کشید و رفت.
طوفان که می آید گربه ها دنبال سوراخ موش می گردند.
شکم یعنی چاهی که ته ندارد.
مادرم می گوید لاغر شده ام. او نمی داند هر روز صبحانه نان و نبوغ می خورم.
جزیره ای را دیدم که شلوارک پوشیده بود و داشت دریا را دید میزد.
گونیای مغزم دور پرگار گناه می چرخد.
خدایا دریاب مارا...
تایتانیک را با آب سدر و آب کافور شستم و در کفن آمریکایی در اعماق آب دفنش کردم. دیشب شب اول آبش بود.
کودکِ همسایه ی ما به گل خیلی علاقه دارد...همیشه شبها به گلهای قالی آب می دهد.
دوغِ گوسفندم را به گاوم دادم...امروز گوسفندم تقاضای شیر گاوی داشت.
صبح ها تپش پنجره نمی گذارد بخوابم. روزها تپش قلب.
سیانورپلو را دادم به ابن سینا. ابن سینا گفت: این آت و آشغال ها را بده همان آلبانی نشینهای آشغال کوفت کنند.
کشک و بادمجان جبهه شرف دارد به شیشلیگ پاستور.
یک دلِ سیر با پیازِ همسایه گریستم.
کوکوی فیل و شربت عاج پخته ام کسی گرسنه نیست؟ فیلش تازه بود. از همین فیل فروشیه سر کوچه گرفته ام.
خفاشِ خندانی را گرفتم و با مذاکره توی رادارش سیمان ریختم.
چشم تَرم درد می کند. عین الاسدم درد می کند. ناوم درد می کند. کارخانه فولادم درد می کند. اصلا زانو ندارم مادر...همه جام درد می کند.
باطری خورشیدی ام تمام شد. یک باطری ماهی خریدم.
در ساحل عشق درخت نارگیل زیبایی کاشتم ... ساحلِ عشق تبدیل شد به زیستگاه میمون ها.
هیولای شما، میکروبِ ماست.
خرِ زنده با قصاب.
زیپ و دهن هردو می برند آبرو، اما این کجا و آن کجا.
شترهای دلم مدتیست به جای شیر، اورانیوم غنی شده تولید میکنند. مردی خندان با گونی سیمان در راه است.
دیروز پدرجپتو جگر نهنگ کباب کرده بود و به عروسش می داد...آخر عروسش ویار جگر نهنگ می کند همه اش...امان از پینکیو که خرجی نمی دهد.
ساحِل من به دریای طوفانی تو رسیده است...یا نوح ادرکنی وگرنه یا موسی بشکاف....
خدایا اگر به هر دلیلی این دو آپشن فعال نمیشه یا عیسی ما را روی آب ببر.
سوزن به مردم نزده جوال دوز خوردم.
به جیگرکی سر کوچه گفته ام جیگر شیر برایم به سیخ بکشد...شیر نمی یابد یک سال است...تا دلت بخواهد جیگر مرغ فراوان است.
خون می خورمُ خاموشم. فرانکشتاین می نوشمُ بیدارم.
به جای صفحه کلید، دسته کلیدم را زدم به لپ تاپ.
علاقه مندیها: