کاریکلماتور های جذاب
به جانِ دلم افتادم. جانِ دلم دان در دام پاشید و اسیرم کرد.
در تنوع گویِش پویِش به راه انداختم. بَرگوار رویِش کردم و ریشه دادم و ریش جا گذاشتم.
اخوانِ ثالث به طالس گفت: عهه این چیه؟
طالس به لهجه فلاورجونی گفت...هیچی بابا خالِس.
و این حرمان از حَرَم به من یاد داد که قربت همیشه خوب نیست...نگاه به قربا کجا و نگاه به غربا کجا
دریای دلم پُر از پَری دریایی است. کبوتر های پاپَر دور جزیره ها سرگردانند. پارویی خواهم ساخت. به پری ها خواهم داد. و خودم دور خواهم شد از جهان. دور خواهم شد از پروپاگاندا.
همیشه میشه میش رو گوسفندِ ماده صدا زد.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت 10:55 توسط بانوی رویاها
|
علاقه مندیها: